جزوه کتاب وصیت نامه الهی سیاسی شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی
برای گرفتن تمام منابع استخدامی و آخرین نکات آزمون های استخدامی به شماره ۰۹۱۶۹۱۳۱۲۰۱ در پیام رسان های ایتا ، تلگرام ، واتساپ، روبیکا پیام دهید و یا در صورت نیاز تماس حاصل فرمایید
برای دریافت نوبت مشاوره رایگان استخدامی پیرانه پند کلیک کنید
اطلاعات شما به امانت نزد ما نگهداری خواهد شد ، افتخار ما اعتماد شماست.
ارسال کلیه سفارشات از طریق پست پیشتاز تا 24 ساعت بعد از خرید صورت می پذیرد.
در صورت عدم رضایت هنگام تحویل محصول امکان برگشت وجه وجود دارد.
میثاق نامه مکتب حاج قاسم وصیت نامه الهی سیاسی شهید سپهبد قاسم سلیمانی
شهادت میدهم به اصول دین
اشهد أن لا اله الا الله وأشهد أن محمداً رسول الله واشهد أن أمير المؤمنين على بن أبي طالب و اولاده المعصومین.
اثنى عشر المتنا و معصوميننا حجج الله .
شهادت میدهم که قیامت حق است. قرآن حق است بهشت و جهنم حق است. سؤال و جواب حق است.
معاد، عدل امامت نبوت حق است.
خدایا تو را سپاس میگویم بخاطر نعمت هایت.
خداوندا ! تو را سپاس که مرا صلب به صلب قرن به قرن از صلبی به صلبی منتقل کردی و در زمانی اجازه ظهور و وجود دادی که امکان درک یکی از برجسته ترین اولیانت را که قرین و قریب معصومین است عبدصالحت خمینی کبیر را درک کنم و سرباز رکاب او شوم اگر توفیق صحابه رسول اعظمت محمد مصطفی را نداشتم و اگر بی بهره بودم از دوره مظلومیت علی بن ابی طالب و فرزندان معصوم و مظلومش مرا در همان راهی قرار دادی که آنها در همان مسیر جان خود را که جان جهان و خلقت بود، تقدیم کردند. خداوندا تو را شکرگزارم که پس از عبد صالحت خمینی عزیز مرا در مسیر عبد صالح دیگری که مظلومیتش اعظم است بر صلاحیتش مردی که حکیم امروز اسلام و تشیع و ایران و جهان سیاسی اسلام است خامنه ای عزیز که جانم فدای جان او باد قرار دادی .
پروردگارا ! تو را سپاس که مرا با بهترین بندگانت در هم آمیختی و درک بوسه بر گونه های بهشتی آنان و استشمام بوی عطرالهی آنان را یعنی مجاهدین و شهدای این راه به من ارزانی داشتی خداوندا! ای قادر عزیز وای رحمان ،رزاق پیشانی شکر شرم بر آستانت میسایم که مرا در مسیر فاطمه اطهر وفرزندانش در مذهب تشیع، عطر حقیقی اسلام قرار دادی و مرا از اشک بر فرزندان علی بن ابی طالب و فاطمه اطهر بهره مند نمودی چه نعمت عظمایی که بالاترین و ارزشمندترین نعمتهایت است؛ نعمتی که در آن نور است.معنویت بیقراری که در درون خود بالاترین قرارها را دارد غمی که آرامش و معنویت دارد.
خداوندا ! تو را سپاس که مرا از پدر و مادر فقیر اما متدین و عاشق اهل بیت و پیوسته در مسیر پاکی بهره مند نمودی از تو عاجزانه میخواهم آنها را در بهشت و با اولیائت فرین کنی و مرا در عالم آخرت از درک محضرشان بهره مند فرما.
خدایا! به عفو تو امید دارم.
ای خدای عزیز و ای خالق حکیم بی همتا دستم خالی است و کوله پشتی سفرم خالی من بدون برگ و توشه ای به امید ضیافت عفو و کرم تو می آیم. من توشه ای برنگرفته ام چون فقیر را در نزد کریم چه حاجتی است به نوشه و برگ ؟! سارق، چارقم پر است از امید به تو و فضل و کرم تو همراه خود دو چشم بسته آورده ام که ثروت آن در کنار همه ناپاکیها یک ذخیره ارزشمند دارد و آن گوهر اشک بر حسین فاطمه است گوهر اشک بر اهل بیت است؛ گوهر اشک دفاع از مظلوم، یتیم دفاع از محصور مظلوم در چنگ ظالم.
خداوندا ! در دستان من چیزی نیست نه برای عرضه چیزی دارند و نه قدرت دفاع دارند اما در دستانم چیزی را ذخیره کرده ام که به این ذخیره امید دارم و آن روان بودن پیوسته به سمت تو است وقتی آنها را به سمتت بلند کردم وقتی آنها را برایت بر زمین و زانو گذاردم وقتی سلاح را برای دفاع از دینت به دست گرفتم؛ اینها ثروت دست من است که امید دارم قبول کرده باشی خداوند پاهایم سست است. رمق ندارد.
پاهایم جرأت عبور از پلی که از جهنم عبور میکند ندارد من در پل عادی هم پاهایم میلرزد وای بر من و صراط تو که از مو نازک تر است و از شمشیر برنده ترا اما یک امیدی به من نوید میدهد که ممکن است نلرزم ممکن است نجات پیدا کنم من با این پاها در حرمت پا گذارده ام و دور خانه ات چرخیده ام و در حرم اولیانت در بین الحرمین حسین و عباست آنها را برهنه دواندم و این پاها را در نگرهای طولانی خمیده جمع کردم و در دفاع از دینت دویدم جهیدم خزیدم گریستم خندیدم و خنداندم و گریستم و گریاندم؛ افتادم و بلند شدم امید دارم آن جهیدنها و خزیدنها و به حرمت آن حریم حریم ها، آنها را ببخشی.
خداوندا ! سر من عقل من لب من شامه من گوش من قلب من همه اعضا و جوارحم در همین امید به سر می برند؛ با ارحم الراحمین مرا بپذیرا پاکیزه بپذیر، آن چنان بپذیر که شایسته دیدارت شوم جز دیدار تو را نمی خواهم بهشت من جوار توست یا الله
خدایا از کاروان دوستانم جامانده ام.
خداوند ای عزیز من سالها است از کاروانی به جا مانده ام و پیوسته کسانی را به سوی آن روانه میکنم اما خود جا مانده ام اما تو خود میدانی هرگز نتوانستم آنها را از یاد ببرم پیوسته یاد آنها نام آنها نه در ذهنم بلکه در قلبم و در چشمم با اشک و آه یاد شدند عزيز من جسم من در حال عليل شدن است چگونه ممکن است کسی که چهل سال بر درت ایستاده است را نپذیری؟
خالق من محبوب من عشق من که پیوسته از تو خواستم سراسر وجودم را مملو از عشق به خودت کنی مرا در فراق خود بسوزان و بمیران خدایا وحشت همه ی وجودم را فرا گرفته است. من قادر به مهار نفس خود نیستم رسوایم نکن مرا به حرمت کسانی که حرمتشان را بر خودت واجب کرده ای، قبل از شکستن حریمی که حرم آنها را خدشه دار می.کند مرا به قافله ای که به سویت آمدند متصل کن معبود من عشق من و معشوق من دوستت دارم بارها تو را دیدم و حس کردم نمیتوانم از تو جدا بمانم. پس است. پس مرا بپذیر اما آن چنان که شایسته تو باشم خطاب به برادران و خواهران مجاهدم...
خواهران و برادران مجاهدم در این عالم ای کسانی که سرهای خود را برای خداوند عاریه داده اید و جان ها را پر کف دست گرفته و در بازار عشق بازی به سوق فروش آمده اید.
عنایت کنید جمهوری اسلامی مرکز اسلام و تشیع است .