تحقیق تاثیر مذهب بر سلامت و روان
اطلاعات شما به امانت نزد ما نگهداری خواهد شد ، افتخار ما اعتماد شماست.
ارسال کلیه سفارشات از طریق پست پیشتاز تا 24 ساعت بعد از خرید صورت می پذیرد.
در صورت عدم رضایت هنگام تحویل محصول امکان برگشت وجه وجود دارد.
مقدمه
سلامت روانی و رضایت از زندگی یکی از ویژگی های فرد سلام است . بنابراین تلاش جهنی در جهت فراهم کردن یک بستر مناسب برای زندگی عاری از بیماری تنها معطوف به پیشگیری و درمان بیماری هایی همچون قلبی، و عفونی و ... نمی شود ، بلکه علاوه بر سلامت جسمانی، توجه ویژه ای به فراهم کردن محیطی آرام جهت آرامش درونی و سلامت روانی افراد معطوف داشته است . با وجود پیشرفت های سریع در جهت حل مشکلات جسمی انسان ها، علم پزشکی هنوز گامی موثر در جهت حل مشکلات روحی روانی انسان ها بر نداشته است ، این در حالی است که مشکلات روانی نقش مهمی در ایجاد بیماری های جسمی نیز ایفاد می کند . دین با مکانیسم های گوناگون موجب سلامت روانی فرد و جامعه می شود. نمونه هایی از سلامت روانی ناشی ازدین، وجود امید، انگیزه و مثبت نگری در دین، ایجاد شبکه حمایتی عاطفی واجتماعی، دادن پاسخ روشن و قاطع به مفهوم خلقت ، جهان و زندگی ، تبیین و تعریف لذت بخش و معقول از رنج، درد و مخرومیت و مکانیسم های بسیار دیگر، به طور کلی تاثیر دین و باورهای دینی در سلامت فرد و جامعه بسیار پر اهمیت است . مطالعات انجام شده حاکی از آن است که می توان در گرو اعتقادات و اعمال صالح و اخلاقی پسندیده به یک آرامش روانی دست یافت و انسان معتقد را به یک انسان سرزنده و بشاش که همیشه در حال تلاش و تکاپوست در می آورد ، در ارتباط با جامعه خود است و در هر زمنیه فرهنگی ، اجتماعی و اقتصادی سعی بر آن دارد که با توجه به توانایی های خودش بهترین باشد .
به رغم نگاه بدبینانه روانشناسی در سطح برخی نظامهای کلی به مذهب، از همان ابتدای شکلگیری روانشناسی کاربردی، تحقیقات در زمینه رابطه مذهب و سلامت روانی، بیشتر بیانگر رابطه مثبت بین دو متغیر بوده است. از دهه ۵۰ میلادی، تحقیقات بیانگر تأثیر مداخلات مذهبی بر بهبود آلام روانشناختی بودند و از آن جمله میتوان به تأثیر نماز و دعا درمانگری بر اختلالات اشاره کرد. از دهه ۹۰ به دنبال ناکامی نسبی متخصین حرفههای بهداشت روانی از فنون و شیوههای مداخلهای مرسوم و به دنبال تحقیقات متعدد و نتایج آنها که بیانگر تأثیر مثبت مذهب بر سلامت روان بوده، رویآوری به مذهب روز افزون گردید.
به اعتقاد برخی از پژوهشگران، مذهب با تأثیر بر سبک زندگی و چگونگی حل تعارضهای ارزشی، به دو سوال اساسی انسان درباره هدف زندگی و معنای فعالیتها و استعدادهای او پاسخ میدهد و به این ترتیب به وحدتیافتگی سازمان روانشناختی، معنوی و خود نظمدهی انسان کمک میکند. بهعبارت دیگر، سازشیافتگی انسان در پی پاسخگویی به آنها است، مذهب بستر مناسبی برای پاسخ به خواستهها و مواضع مهم فراهم میکند. از جمله این خواستهها و نیازها میتوان به شکل انسان در رابطه با زمان و جاودانگی، اجتماعی شدن و اجتماعی ماندن، الگوی دلبستگی و جدایی، تشویق و تنبیه (مجازات)، معنادهی به فعالیتها، عقل، جایگاه فرد در جهان، غلبه و معنادهی به رنجها و تعارضهای اساسی زندگی اشاره کرد.
از نظر آلپورت مذهب طیفی است که از یکسو برای افراد معنایی ابزاری دارد و از سوی دیگر نوعی معنا و معنایابی است که خود انگیزه اصلی زندگی است و ارزش درونی دارد. آلپورت با بحث بر روی مذهب درونی و بیرونی اظهار میدارد که مذهب درونی به خودی خود برای فرد جنبه انگیزشی دارد و به دیگر محرکها نیازی ندارد. به نظر او مذهب بیرونی کمتر از مذهب درونی جنبه درمانگرانه و پیشگرانه دارد.
دانشجویان قشر وسیعی از فعالان یک کشور را تشکیل میدهند و بهنظر میرسد عوامل مختلفی میتواند سلامت روانشناختی آنها را به خطر اندازد. این عوامل میتواند ترکیبی از محرکهای درونی، مانند شخصیت (که زمینهساز شکست و تسلیم فرد در برابر مشکلات است) یا عوامل بیرونی، مانند تنیدگیهای محیطی باشد. سلامت روان به عنوان یکی از ابعاد سلامت در نظر گرفته شده است. طبق تعریف کارشناسان سازمان بهداشت جهانی، سلامتی عبارتست از «حالت رفاه کامل جسمی، روانی و اجتماعی و نه فقط عدم بیماری و ناتوانی» و تأکید بر اینکه هیچیک از این ابعاد بر دیگری برتری ندارد.
تحقیقات متعدد نشان میدهد که همبستگی معناداری بین بهزیستی روحی و معنوی و اعمال مذهبی افسردگی، عزتنفس و جهتگیری مذهبی درونی
بهزیستی هیجانی و رضایت از زندگی
بیثباتی هیجانی و آشفتگی خلق
گزارش شده است. از سوی دیگر، سلامت روانی را حالت سازگارانه، کموبیش خوب، احساس بهزیستی و شکوفایی استعدادهای شخصی تعریف کردهاند . این اصطلاح، عموماً برای کسی بهکار میرود که در سطح بالایی از سازگاری و انطباق عاطفی عمل میکند و نه کسیکه تنها بیمار نیست.
فوتولاکیس، سیامولی، ماگیرا و کارپینس بیان میکنند، باور به اینکه خدایی هست که موقعیتها را کنترل میکند و ناظر بر بندگان است، تاحد بسیاری اضطراب مرتبط با موقعیت را کاهش میدهد. بهطوری که اینان معتقدند میتوان از طریق اتکا به خداوند، موقعیتهای غیرقابل کنترل را تحت کنترل در آورد.
مطالعات داگلاس نشان میدهد که نگاه ابزاری به باورهای مذهبی اثرات پایدار در سلامت روانشناختی ندارد در حالیکه هدفمند بودن باورهای دینی، مؤلفههای سلامت روانشناختی را توسعه میدهد .
همچنین مطالعات لوینسون نشان میدهد که داشتن تصویری مطلوب از خود و آینده، زمینهساز تلاشهای سودمند و پیشرفتگرا است و موجب بهبود مؤلفههای سلامت روانشناختی میشود.