{"id":71,"id_category":"71","name":"\u062a\u062d\u0642\u06cc\u0642","active":"1","position":"1","description":"<p>\u0634\u0627\u0645\u0644 \u0645\u0642\u0627\u0644\u0647 \u060c \u067e\u0631\u0648\u0698\u0647 \u0647\u0627\u06cc \u0633\u0648\u062f \u0648 \u0632\u06cc\u0627\u0646 \u060c \u062a\u06a9\u0627\u0644\u06cc\u0641 \u0622\u0645\u0627\u0631 \u0627\u0633\u062a\u0646\u0628\u0627\u0637\u06cc \u060c \u0645\u062f\u06cc\u0631\u06cc\u062a \u0627\u0633\u062a\u0631\u0627\u062a\u0698\u06cc\u06a9 \u060c \u0637\u0631\u062d \u062f\u0631\u0633 \u060c \u067e\u0631\u0648\u0698\u0647 \u0627\u0645\u0627\u0631 \u0648 \u0627\u062d\u062a\u0645\u0627\u0644\u0627\u062a \u0648...<\/p>","id_parent":"3","id_category_default":null,"level_depth":"3","nleft":"6","nright":"7","link_rewrite":"Research","meta_title":"","meta_keywords":"","meta_description":"","date_add":"2023-11-27 09:56:41","date_upd":"2024-01-24 20:14:21","is_root_category":"0","id_shop_default":"1","groupBox":null,"doNotRegenerateNTree":false,"id_image":false,"id_shop_list":[],"force_id":false}

تحقیق اقتصاد خرد 2

15,000 تومان
بدون مالیات
تعداد
موجود است

  سیاست امنیتی

اطلاعات شما به امانت نزد ما نگهداری خواهد شد ، افتخار ما اعتماد شماست.

  سیاست ارسال

ارسال کلیه سفارشات از طریق پست پیشتاز تا 24 ساعت بعد از خرید صورت می پذیرد.

  ضمانت برگشت وجه

در صورت عدم رضایت هنگام تحویل محصول امکان برگشت وجه وجود دارد.

موضوع علم اقتصاد

موضوع اقتصاد عبارت است: از ثروت کالاها، خدمات و منابع از حیث چگونگی تولید، توزیع و مصرف آن. مقصود از «ثروت» جنبه مالت و ارزش کالاها و خدمات است، نه جنبه عینیت اموال؛ بنابرین ثروت از نظر ارزشمند بودن و مالیت موضوع اقتصاد است.

ثروت، از حیث چگونگی رشد، توزیع و به مصرف رساندن آن موضوع اقتصاد است، نه از حیث آن به این شخص یا آن شخص نسبت دادن.

انواع اقتصاد را به طور کلی می توان به دو دسته طبقه بندی کرد:

1_اقتصاد ازاد:به دنبال افول نظام فئودالی نظامی جایگزین ان شد که به خرید و فروش ازاد متکی است.پدر بنیانگذار این علم ادام اسمیت است.اصول این نوع اقتصاد عدم دخالت در اقتصاد و قیمت گذاری ازاد است.همانطور که ادام اسمیت در کتاب دست پنهان خود توضیح داده است رقابت و عرضه و تقاضا قیمت ها را خود به خود تعدیل می کند.این نوع نظام بیانگر علت رشد اقتصادی غرب است.

2_اقتصاد سوسیالیستی:به دنبال انتقاد کارل مارکس از نظام سرمایه داری وی اقتصاد سوسیالیستی را معرفی نمود.وی سرمایه داران و کار افرینان را برده دار معرفی کرد و خواستار انتقال قدرت به دولت و اتحادیه های کارگری گردید. .وی موافق اموزش و درمان رایگان بود.اما انچه که در عمل مشاهده شد فروپاشی کشور های شوروی و یوگوسلاوی بود.انچه که اتفاق می افتد از بین رفتن انچه که نظام طبیعی اقتصادی می خوانیم میشود و فضای عرضه و تقاضا و رقابت را از بین میبرد و در بلند مدت به اقتصاد اسیب می رساند. اقتصاد می تواند نه کامل سوسیالیستی و یا سرمایه داری باشد که به این دسته از انها اقتصاد مختلط گویند. سوسیالیست های اعتدل گرا تر خوستار مالیات بیشر بر ثروتمندان هستند.

 

 

ریشه لغوی

واژه اقتصاد به انگلیسی: economy  از واژه οἰκονομία  در زبان یونان باستان گرفته شده که خود از ترکیب دو کلمه οἶκος اُیکُس به معنای خانواده و νόμος نُمُس به معنای روش یا قانون حاصل شده‌است. این دو کلمه روی هم معنای «قواعد خانه خانوار» را می‌دهند.

تاریخچه نام

اقتصاد سیاسی نام سنتی این رشته‌است که آنتوان دو مون‌کرتین نخست‌بار آن را عنوان کتاب خود ساخت. این سنت تا قرن نوزدهم ادامه یافت، چنان‌که جان استوارت میل کتابش را تحت عنوان «مبانی اقتصاد سیاسی» و دیوید ریکاردو تحت عنوان «اصول اقتصاد سیاسی و مالیت ستانی» نوشت. حتی مارکس که موضعی تهاجمی نسبت به دانش اقتصاد داشت کتابش را «نقد اقتصاد سیاسی» نام نهاد.

اما اقتصاددانان در اواخر قرن نوزدهم واژه «اقتصاد» به انگلیسی: economics را به عنوان فرم کوتاهتر «علوم اقتصادی» به انگلیسی: economic science پیشنهاد کردند تا از دلالت ضمنی این واژه بر منافع سیاسی محدود جلوگیری کرده باشند و همچنین به این واژه صورتی مشابه واژگان دیگر علوم مانند «ریاضیات» به انگلیسی: mathematics، «اخلاق» به انگلیسی: ethics و مانند آن‌ها ببخشند.

تعاریف

تعاریف متفاوتی برای علم اقتصاد وجود دارد. برخی از تفاوت‌ها بازتاب دهنده تکامل دیدگاه‌ها درباره موضوع اقتصاد یا دیدگاه‌های مختلف در میان اقتصاددانان است. آدام اسمیت در سال ۱۷۷۶ چیزی که در آن روزگار اقتصاد سیاسی خوانده می‌شد را این‌گونه تعریف کرده‌است:

شاخه‌ای از دانش یک دولتمرد یا قانونگذار [با اهداف دوگانه فراهم کردن] درآمد سرشار و معاش خوب برای مردم [و] تأمین کردن درآمد برای دولت برای هزینه کردن در خدمات عمومی.

ژان باپتیست سه در ۱۸۰۳، هم‌زمان با جدا کردن علم اقتصاد از کاربرد آن در سیاستگزاری عمومی به انگلیسی: public policy، آن را به عنوان علم تولید، توزیع و مصرف ثروت تعریف می‌کند. توماس کارلایل تاریخ‌دان انگلیسی اصطلاح «دانش کسل‌کننده» را به عنوان صفتی طعنه‌آمیز برای اقتصاد کلاسیک وضع کرد، که در این زمینه بیشتر به تحلیل بدبینانه مالتوس ارتباط پیدا می‌کرد. جان استیوارت میل اقتصاد را در بستری اجتماعی به صورت ذیل تعریف می‌کند:

علمی که قوانین پدیده‌هایی در جامعه را دنبال می‌کند که از کارهای مختلف نوع بشر برای تولید ثروت برمی‌خیزد، تا جایی که این پدیده‌ها بوسیله تعقیب هدف دیگری متعین نشوند.

آلفرد مارشال در کتاب خود اصول علم اقتصاد ۱۸۹۰ تعریفی ارائه می‌دهد که تاکنون نیز ذکر شده‌است و تحلیل اقتصادی را از مقوله ثروت فراتر می‌برد و از سطحی اجتماعی به سطح اقتصاد خرد می‌کشاند:

اقتصاد، مطالعه انسان است در کسب و کار معمولی‌اش در زندگی. اقتصاد به کاوش در این می‌پردازد که چگونه انسان درآمدش را کسب و آن را مصرف می‌کند؛ بنابراین، از یک جنبه مطالعه ثروت است و از جنبه مهم دیگر، بخشی از مطالعه خود انسان است.

لیونل رابینز اقتصاددان انگلیسی به تعریف مفهومی از اقتصاد پرداخت که "شاید مقبول‌ترین تعریف جاری از اقتصاد باشد:

    اقتصاد دانشی است که رفتار انسان را در رابطه با اهداف و وسائل کمیابی که قابلیت استفاده‌های دیگری نیز دارند، مطالعه می‌کند.

رابینز این تعریف را به عنوان تعریفی می‌شناسد که نه طبقه‌بندی‌کننده، «بمعنای انتخاب انواع معینی از رفتار»، بلکه بیشتر تحلیلی، بمعنای «تمرکز بر جنبه‌های مشخصی از رفتار است که تحت تأثیر کمیابی تحمیل می‌شوند».

برخی از نظراتی که متعاقباً درباره این تعریف ابراز شده، آن را بیش از حد گسترده و ناتوان از محدود کردن موضوع به تحلیل بازارها می‌دانند. به هرحال، از دهه ۱۹۶۰، به دلیل اینکه تئوری بیشینه ساختن رفتار به انگلیسی: maximizing behavior و مدل‌های انتخاب عقلائی، دامنه علم اقتصاد را به حوزه‌ها و موضوعاتی گسترش داد که قبلاً به عنوان رشته‌هایی مجزا تلقی می‌شدند، این‌گونه نظرات و انتقادات فروکش کردند.

گری بکر، یکی از گسترش دهندگان علم اقتصاد به حوزه‌هایی نوین، رویکرد خود را به عنوان «ادغام فرضیه‌های تئوری بیشینه ساختن رفتار، ترجیحات ثابت به انگلیسی: stable preferences و تعادل بازار که به‌صورتی بی‌ملاحظه و مصمم بکار گرفته می‌شد» تعریف می‌کند. یک تفسیر، این تعریف را تبدیل اقتصاد به یک رویکرد به جای یک موضوع علمی خوانده‌است؛ رویکردی که با این حال از خاص گرایی زیادی در زمینه «فرایند انتخاب و نوع تعامل اجتماعی که این تحلیل دربرمی‌گیرد» برخوردار است. منبع همان تفسیر، سلسله‌ای از تعاریف اقتصاد در کتابچه‌های اقتصادی را بررسی می‌کند و نتیجه می‌گیرد که فقدان توافق مورد نیاز، تأثیری بر خود موضوع یعنی علم اقتصاد که کتابچه‌ها به آن پرداخته‌اند ندارد. به‌طور کلی تر در بین اقتصاددانان این نظر مطرح می‌شود که ارائه تعریفی خاص بیشتر بازتاب دهنده مسیری است که بنظر پدیدآورنده آن علم اقتصاد در آن تکامل می‌یابد یا باید تکامل یابد.

اقتصاد خرد

بازارها